سهرابسهراب، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

سهراب عشق مامان و بابا

فرشته ی بی بال و پرم

1393/6/19 16:25
نویسنده : رویا
257 بازدید
اشتراک گذاری

9 ماه چشم به راهت بودم. 9 ماه کامل. شب و روز. حتی ماه آخر رو ساعت به ساعت یا حتی ثانیه به ثانیه...

هر لحظه به یادت بودم، فقط از خدا سلامتیتو میخواستم، میخواستم زودتر بیای پیشم و بتونم صورت قشنگتو بوسه بارون کنم!

روزا باهات حرف میزدم، واست شعر میخوندم، قرآن میخوندم و تو هم با تکون خوردنات به زبون خودت جوابمو میدادی و با اینکار شوق منو برای تحمل اون روزای سخت و دیدنت صدچندان میکردی!

هر چیزی که میخوردم اولش فقط به این فکر میکردم که برای تو خوبه یا نه!!!

وقتی میخواستم بخوابم اول باید مطمئن میشدم که تو جات راحت باشه!!!

9 ماه حتی نفس کشیدنم هم به خاطر وصال تو بود!!!

ماه های آخر خوابو ازم گرفته بودی، به خاطر راحتیت نشسته میخوابیدم اما مهم نبود! من فقط تو رو صحیح و سالم میخواستم! فقط آرامشتو میخواستم!!! تاوانش هرچی میخواست باشه،باشه!!! مهم فقط تو بودی!!!

نمیدونی چقدر میترسیدم، ترس از سلامتیت، ترس از زایمان، ترس از مسئولیت بزرگ مادر شدن!!!

اما همه ی این ترس ها با شنیدن اولین صدای گریه ات، دیدن روی چون ماهت،بوسیدنت و لمس لپای نرم و لطیفت وقتی که از کمر به پایین بی حس بودم از بین رفت!!!

عاشقتم زندگیم!!!

هیچ حسی قشنگتر از با تو بودن نیست!!!

 

 

 

 

پسندها (3)

نظرات (0)